Book Review of Addicts of Hope

دکتر معبود انصاری / آمریکا

نگاهی و تأملی بر مجموعه ی شعر “معتادان امید”

مجموعه ی شعر”معتادان امید” سروده ی بهروز قربانیان است که در پاییز سال ۲۰۱۸ در آمریکا انتشار یافته است. این مجموعه شامل بیست و سه شعر کوتاه و بلند است که متأسفانه هیچکدام تاریخ سرایش ندارند. (۱) در یادداشت اول کتاب بهروز قربانیان می نویسد ، ”من از سال ۱۹۷۵ مقیم آمریکا هستم.” (2) درآغاز گفتنی است که هنگامی دوست عزیز بهروز قربانیان از من خواست که در باره ی نخستین کتاب شعرش مطلبی بنویسم ،نوشتن درآمدی کوتاه را باخوشنودی پذیرفتم. زیرا در چند سال گذشته در دیدارهای دوستانه وگوش کردن به اشعار بهروز ، نوآوری ها ی دلچسب و محتوا داشتن و اجتماعی بودن اشعارش همواره بردل و ذهنم می نشست. ولی همین جا بدون درنگ بگویم که من ناقد شعر نیستم، بلکه در مقام دوستدار و خواننده شعر این مختصر را می نویسم. به بیان دیگر، این مختصرصرفاً تأملی و دریافتی مبتنی بر ذوق و سلیقه من است. برداشت جامعه شناسانه من از اشعار بهروز قربانیان، حاکی از این است که مشخصه های برجسته ی دنیای شعری بهروز قربانیان، محتوا مداری و عمدتاًً جامعه گرایی است. اميد است که این معرفی، منتقدان ادبی به ویژه منتقدان شعر مهاجرت را برانگیزد تا از دیدگاه زیبا شناسی ومنطق معنا شناسی، مجموعه ”معتادان امید” را مورد بررسی قرار دهند. جای یادآوری است که آشنایی با مقوله شعر مهاجرت و آگاهی از دستاوردهای درخشان آن را، ما خوانندگان بررسی کتاب به راستی مدیون منتقدان ادبی هستیم.
نظر کلی
من بر این باورم که مجموعه ی شعر بهروز قربانیان با ویژه گی های خاص خودش، گونه ای دیگر از شعر مهاجرت است، گونه ای که شاعرمهاجر، به یمن آزادی بیان در جامعه میزبان، کوله بار فرهنگی اش را به قصد سنجش انتقادی مورد پرسش وبازاندیشی قرار می دهد. بر این اساس، شعر او از دو زاویه نظری قابل تأمل است: یکی چگونگی تلقی او از باز اندیشی درکل فرهنگ ایرانی،(نقد ذهنیت فرهنگی) ودیگری تازه گی سبک او در فرهنگ نو ظهور مهاجرت.
ویژه گی های این مجموعه ی شعر
بهرروز قربانیان در یک نگاه کلی، در شعر، یک جامعه گراست. شاخص ترین ویژه گی اشعار او رویکرد انتقادی اوست. در این نگرش ژرفا نگری، (تلاش برای رسیدن به عمق متن و یافتن معنا) پرسشگری، ساختار شکنی و نیز پرهیز از جزم و مطلق انگاری، پیوسته حضور برجسته دارند(3) . به همین دلیل اشعار بهروز قربانیان از لحاظ زبان، مضامین، و ساختار تصویری با بسیاری دیگری از اشعار مهاجرت متمایز است. اشعار مهاجرت عمدتاً فضای زندگی در مهاجرت را منعکس می کنند و مضامین مشترک آن ها عموماً غم غربت یا درد وطن، شکوه و شکایت از شرایط ناگزیری و نیز حساسیت های نا شی از موقعیت حاشیه نشینی دوجانبه است.(4)
در حالی که چشم انداز شعر بهروز قربانیان تصویر بزرگ تر )هستی تاریخی( یعنی تآمل در چونی، چرایی و چیستی فرهنگ و جامعه ایرانی است.این موضع انتقادی ضرورتاً باز اندیشی مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و فلسفی را به میان می آورد. در یادداشت اول کتاب بهروز قربانیان می نویسد، “من کوشش دارم فرهنگ ایرانی را بشناسم” و فرد ایرانی(5) او با این اظهار نظر، هدفش را ازشعر گفتن به روشنی و بدون ایهام بیان می کند. هرچند که اشعار او غالباً در لفافه ای از ایهام و استعاره پوشیده شده است. بدین ترتیب، بهروز قربانیان شعر را وسیله ای برای باز اندیشی و سنجش انتقادی از باورهای فرهنگی وعوالم عاطفی بر گزیده است.
از دیدگاه جامعه شناسی مها جرت، مرحله انطباق و تغییر پذیری مهاجرعموماً در بر گیرنده فرایندی است که حاصل آن خود آگاهی فرهنگی و نوعی باز خود شناسی است. به حکم برخوردارشدن از آزادی فکر و اندیشه، به تدریج باز نگری در هویت وجودی و طرح پرسش های نا پرسیده به میان می آید. در این مرحله است که برای برخی ازشاعران و هنرمندان روا داشن شک و تردید حتی در مقوله های ثابت پنداشته شده و به اصطلاح مقدس، حکم ضرورت و حتی یک خصلت مثبت را پیدا می کند. در نتیجه انتقال تجربه زیست، فرهنگی و عاطفی این گروه از باز اندیشان درکشف چشم اندازهای خلاقه اسباب توسعه کیفی فرهنگ مهاجرت می شود.
مضامین اشعار
همان طور که گفته شد، اشعار بهروز قربانیان بیانگر نقد اجتماعی- فرهنگی است و به همین جهت از لحاظ مضمون از گستردگی و تنوع ویژه ای برخوردار است. نخستین نشانه این نگرش همان عنوان کتاب اوست : ترکیب”معتادان امید” هر چند تا حدودی نامأنوس و دور از ذهن است ، ولی با توجه به نگرش و مواضع آسیب شناسانه شاعر، گزینشی هوشمندانه است.
اشعار بهروز قربانیان متضمن مضامین اجتماعی فراوانی از تاریخ سیاسی ایران می باشد. برای مثال در شعر نسبتاً طولانی “یک روز نیمه ابری در تاریخ” شاعر از منظری آسیب شناسانه به تاریخ معاصر ایران نگریسته و حوادث سرنوشت ساز: مانند انقلاب مشروطه و کودتای انگلیسی-آمریکایی ، جنگ تحمیلی و استمرار استبداد را یاد آور شده ودر پایان شعر ، عواقب نافرجام اعتیاد به امیدهای واهی و قول های توخالی را ، این چنین آسیب شناسی می کند:

ما در افسون زیستیم
خطر نکردیم
فاتح هیچ قله ای نبوده ایم
که به وحشت
در اعماق سقوط نظر اندازیم. ص۳۵
در ادامه همین شعر، شاعر در نهایت ایجاز، با استعاره های قابل تأمل، افسوس گویان درک و دریافت خود را از این هستی تاریخی که معلول عوامل بسیار پیچیده اجتماعی و فرهنگی است ، چنین بیان می کند:

تاریخ ما
پا نوشت مستکبران زمین و زمان شد
شعر ما
هذیان سیاه عشق بود و امید
عشق ما
درنگی کوتاه در رؤیای پوک گذشته بود
وامید ما
دخیل قماری بزرگ شد
ودر انجام……..
به وعده فرزندان بیگانه ی خود بسنده کرد
افسوس افسوس
در قلب های بی رمق ما تا دم مرگ طنین انداخت. ص۳۶

در فرازهای بالا حضور برجسته برخی از عناصر شعری، علیرغم تقلیل گرایی و ایجازی که در پرداخت شان به کار رفته، به خوبی احساس و دریافت می شود .گفتنی است که شاعر کارکرد تازه و هوشمندانه ی ” درافسون زیستن” را در شعر وارد کرده است.

در بخش دوم )ب: حرف تو حرف( همین شعر، شاعرکوشیده است قابلیت پرسشگری خوانندۀ علاقه مند را در زمینه پدیده های ساختاری، مانند: ستم/ نابرابری/ فقر/ خودکامگی/ نادانی/ را بالا برده و در عین حال به طور ایهام بگوید که هیچ چیزی اتفاقی نیست، همیشه فرایند وجود دارد.

فاجعه
نازل نمی شود
فاجعه نطفه می بندد
در دل فقر
در دل جهل
و زاده می شود در بطن یأس
ص ۴۹

آشکار است که بهروز قربانیان برای شعر کارکردی انسانی و اجتماعی قائل است. به بیان دیگر، شعرهای او در عین حال که سرشار از بینش جامعه شناسانه است ، از جوهر عاطفی و انسانی نیز برخوردار است. گره خوردگی اندیشه و تخیل شاعر در این موارد صمیمانه احساس می شود. نکته بسیار قابل توجه این که عاشقانه ترین شعرهای بهروز قربانیان به تعبیری اجتماعی ترین آنهاست، ممکن است با “من” شخصی و حدیث نفس شروع شود ولی به “ما” “جمعی ” پیوند پیدا می کند و فضایی دلپذیر ایجاد می شود. در شعر عاشقانه بسیار زیبای”آبشاران ” که آن را به همسرش تقدیم کرده است ، شاعر حساس و درد شناس با طرح سه پدیده ی ساختاری : گرسنگی، بی کاری و زن ستیزی ، پیامی انسانی القا می کند:
فکر نمی کردی
فکر نمی کردی که احتیاج بشر چیست؟
فقط می دانستی که هیچ وقت هیچ کس نباید گرسنه باشد
انسان را با بی کاری تهدید نکنید، می گفتی
زن را با ستم .
ص۲۳

نمونه ای دیگر در همین شعر:
قشنگ ترین میهمانی ها را به جنوب مرز می بردی
به جایی که نا خوشی و فقر به وفور تقسیم شده است.

اگر جنوب مرز را استعاره ای از جنوب شهر بدانیم، جایی که تنگدستی و نا خوشی فراوان است، در عین حال شایسته قشنگ ترین مهمانی ها هستند.
واقع امر این است که در شعرهای بهروز قربانیان به دلیل مشی جامعه گرایی او، مفاهیم فردی و به اصطلاح رمانتیک به شکل متداول اش تقریباً کمیاب است. با این وصف در همان شعر “آبشاران” فراز های بسیار زیبا ودلنشینی وجود دارد که هنگام خواندن به راستی به دل می نشینند. برای نمونه می گوید:

دست گرمت را بر پیشانی دردناک زندگی می کشیدی
دلهره ی بی تابت
بی صبری نگرانت
التیام می داد. ص۲۲
در بند دیگر در همین شعر تصویر چیدن شمع ها و شعر ها در چشم های خالی نیاز، از جمله تصویر های دلچسب و تحسین آمیز است:

و شمع ها و شعرها را
در چشم های خالی نیاز
زیبا می چیدی

یا
گویی قرن هاست که تورا می شناسم
گویی تو از اول آن جا بودی
طوری که روز آشنایی مان را به یاد ندارم. ص۲۷

در رابطه با کاربرد مضامین اجتماعی، شاعر آن ها را صرفاً در کنار هم ردیف نمی کند، بلکه سعی دارد ارتباط دیالکتیکی آن ها را در ذهنیت آرمان گرای خود ملحوظ و سپس تصویر پردازی کند. برای مثال در همان شعر “یک روز نیمه ابری در تاریخ” نقش شعر را در باز نگاری تاریخ معاصر با بیان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و پیامدهای تلخ آن، تصویر بزرگتر استمرار استبداد و استعمار را در استعاره ی “صرف ترکمن چای”در کاخ گلستان به تصور در میآورد :

کودتای انگلیسی_ آمریکایی
مراحم آریا مهری
بخشش بحرین بی نظر خواهی
قرار دادهای قلابی نفتی
صدور سرمایه ملی
نظر بازی های آیزنهاور و چرچیل
در کاخ گلستان. ص۴۴
هم چنین در فرازهای زیر شاعر در نقش یک واقعه نگار پیامدهای ناگوار انقلاب مشروطه و باز تولید استبداد را ترسیم می کند:

انقلاب مشروطه
مجلس، میدان اعدام، توپخانه
رد استبداد شرطی
جنگ دیگران
تجاوز به ایران
تقسیم خوزستان آذرآبادگان
قحطی نان. ص۴۴
ودر همین شعر باز می خوانیم

نقدینه به جای نقد
بحث های مد روزی
چرتکه های دانشگاهی
سود یا زیان کدام بیشتر
اسکندر لنگ یا تیمور مقدونی؟ ~
رضای فراری یا محمد رضای فراری
نسبتاً شعور و شهامت کدام کمتر؟ ص۴2

شعر بهروز قربانیان متضمن نکات ظریف و دقیقی است که در نگاه نخست به نظر نمی آیند ولی با چند بار خواندن واژه ها و ارتباط میان آن ها قابل تأمل و تفکر وعاطفه برانگیز می شوند. ولی در رابطه با این چند بند، چون جسارت نیت خوانی ندارم، باید اقرار کنم که مناسبات میان شخصیت ها یی که نام برده شده است به نظر انتزاعی، معما گونه و نامفهوم می آید. ۶
علاوه بر مضامین اجتماعی- سیاسی وعاطفی، بهروز قربانیان به مضامین فلسفی و اسطوره ای نیز توجه داشته است. برای مثال ، اسطوره پیدایش ، روایتی نمادین است که در فرهنگ ادیان گوناگون با وجوه مشترک وجود دارد. از جمله وجود شخصیت های تأثیر گذار یا خداگونه .
در شعر پیدایش، بهروز قربانیان با در نظر گرفتن آن اسطوره و با تخیل قوی خود تصویرهای بدیع ارایه می دهد. در همان بند اول با در نظر گرفتن مناسبت دود و دعا ، تصویری پرداخته می شود که دود دعاها پس از سوختن در کوره های خواب به بالا می رود و آسمان را می آفریند. ” جادوگر پیر”در این ماجرا حضور دارد زیرا به عنوان عامل تأثیر گذار دستش در تمام کارهاست و در نشان دادن خشم اش کوتاه نمی آید .
در این جا فقط چهار بند اول را که متضمن تصویر پردازی انتزاعی است می آورم:

دود دعاهای جادوگر پیر
در کوره های خواب پیچید
سوخت
وآسمان شد. ص۵۰

زبان شعر
زبان در بیشتر شعرهای بهروز قربانیان زبانی ساده، روان و بی تکلف است. این روان بودن به ویژه در اشعاری که معطوف به حوادث طبیعی روز مره است، بیشتر احساس می شود. برای مثال در نخستین شعر با عنوان” بی درود”:

چرا شیرینی خواب زندگی همیشه قبل از رسیدن
در کام تلخ سقوطی ابدی بیدار می شود؟ ص۹

از دیگر کاربردهای تازه ، واژه “سقوط” است که در شعر بهروز قربانیان یا ابدی است ویا بی انتها .
نمونه دیگر از روان بودن زبان، شعر”اشک” است که پس از توصیف جگونه مردن ها و چگونه زندگی کردن ها، شاعر با استفاده از ضمیر شخصی “من” از پایداری پیمان ها و گرمی درودها ونیز از اعتماد نگاه سوسن سخن می گوید:
در این جا چهار بندی را که از لحاظ وزن و زبان، لحظه های زیبا و شاعرانه را تصویر می کنند می آورم:
..
هرکس به هوایی می گرید
یکی ز غم وجود
دیگری ز رشک
یا که دوری ها. ص۳۱

یکی از ویژه گی های زبان شعری بهروز قربانیان، کاربرد فراوان واژه هایی است که دارای معانی متناقض هستند. به نظر من، وجود مفاهیم متناقض درک معنای حالت یا پدیده مورد نظر شاعر را مفهوم تر می کند. مثال در شعر “بی درود”، این واژگان متناقض از این قرارند:
شیرینی/تلخی، شادی/ غم، خیس/خشک

خلسه شاد جوانی
تاوان غم بی رحم تو شد
غلیان خیس آرزو با خشم تو خشکید

در فراز بالا علاوه بر استعاره های زیبا، واژه های متناقض ، هم از لحاظ وزن و هم از لحاظ فرم، تصویر قوی تری از عوالم سکوت ، رسوب و سکون می باشد.

واژه گزینی شاعر در موارد بسیاری از بهترین ها است زیرا هم در جای خود هستند وهم به سادگی فهمیده می شوند،
برای مثال واژه کورمال در شعر”آبشار”:

من تو را کشف کردم
من تو را کشف کردم
کورمال
کورمال
در این چهار بند، شاعر از قافیه “کردن”و تکرار”کورمال” برای استحکام بخشیدن موسیقی شعر بهره گرفته است. علاوه بر این، شاعر با ظرافت خاصی از فعل کشف کردن و کورمال رفتن، تصویر زنده و معنی داری ساخته تا اهمیت تدریجی پیدا کردن یار یا معشوق را برساند. به بیان دیگر آنچه در طلبش هستیم همیشه نمایان نیست بلکه “او” کشف کردنی است و مسیر دستیابی به او نیز همیشه صاف و هموار نیست.

فراز دیگری از همان شعر:
می گفتی برای یک زندگی کافی است
“مرا دوست بدار”
“برای همیشه مرا دوست بدار”. ص۲۳
در این سه بند، شاعرتصویری از مکالمه میان “او” و”خود”ساخته که فقط از “او” نقل قول می کند.
نگاهی گذرا به شعرهای این مجموعه گویای این است که ترکیبات بکر و تازه در اشعار بهروز قربانیان نسبتاً فراوان است. خود” معتادان امید”از آن جمله ترکیبات معنی دار است.
ترکیب و امتزاج واژه ها اگر کمک به دریافت اشارات شاعر بکنند دل چسب و پسندیده است. به نظر من، ساختن ترکیب های غیر دقیق و ) هرچند طنز آمیز( مانند “سرمایه داری صیغه ای” و “سوسیالیسم دلبخواهی” تصویرهای معما گونه و نا مفهوم و انتزاعی هستند و معنای دقیق تاریخی و بار سیاسی آن ها را نیز مخدوش می کنند.
”شعر مورد نظر بخش دوم شعر “یک روز نیمه ابری در تاریخ”:
سرمایه داری صیغه ای
سوسیالیزم دل بخواهی
آخرین کیش پرستان تاریخ
فرزندان خشن خشونت
مجاهلین خلقی ،)چه بسا منظور مجاهدین است
نه جمهوری، نه شاهی
حکومت زناشویی. ص۳۸
با این وصف واژه گانی که عموماً درست در جایگاه خود قرار گرفته ا ند بر خلاف واژه گان “شعر تخریب” القای خشونت و تحریک نمی کنند.(۷)
تکرار برخی از واژگان یا جملات در شعر به منظور تأکید می آید. در شعر “اشک”وقتی تکرارجمله “اشک می ریزم” را دیدم، به نظرم آمد که نوعی حشو زاید است ولی وقتی تمام شعر را دوباره خواندم متوجه نکته بسیار زیبایی شدمو آن اینکه شاعر سه بار هر بار به منظور خاص از جمله برای “پایداری پیمان ها” اشک می ریزد:
اشک
آری من در اعتماد نگاه سوسن
اشک می ریزم
اشک می ریزم
اشک می ریزم

در چند مورد زبان شعر، سمت و سوی نثر پیدا می کند. برای مثال در شعری که در آن شاعر تلاش می کند با نگاهی شاعرانه مخاطب خود را نسبت به کار کرد متضاد دو “جهان بینی”) یعنی منطق و خرد از یک سو و باور وایمان از سوی دیگر(
جلب کند این بندها به نظر نثر گونه می آیند:

”به دستشویی می روند/ حمامی می گیرند/ و پس از صرف صبحانه ای کوچک / با بوسه ای بزرگ بر پیشانی عشق و فرزند/ به ازدحام کبیر جامعه می زنند.
گفته اند که هر شعر خوب یک کتاب کوچک است .به باور من، شعر ” ما زاهدان پاک
سیرت” نمونه ای زیبا از گره خوردگی اندیشه و احساس شاعر است که با تخیل نیرومند با تصویر سازی و استعاره از کشتی نوح، عادت به نیندیشیدن و خرد گریزی را بیان می کند.
شعر ” ما زاهدان پاک سیرت”چنین تمام می شود:

به کنار ما آکنده از عفت ها
کنجکاوی، شکاکی، جسوری
نیافت راه

اندرون ما پاک سیرت ها…..

تصویرپردازی

زبان شعر بهروز قربانیان در بسیاری از اشعارش زبان تصویری است. به نظرم می آید که او از این اصل پیروی می کند : ” شعر چیزی نیست جز کارکرد زیبایی شنا سانه زبان”.
برخی از تصویرها چه بسا ذهن ساده اندیش را به شدت برمی انگیزد و خواننده را وادار به تأمل می کند . برای مثال شعر”اشک” ص۳۰

هرکسی روز آخر با دروغی می میرد
دروغ من اما سال ها
سال ها پیش
در دخمه مخوف خاطره و خوا هش پیله پیله پوسید خاک شد
مانده ام که از این مخمصه چون خواهم گریخت؟

در این بندها مناسبت روز آخر عمر با همراهی دروغ که چه بسا استعاره ای است از یک عمر خود نبودن تصویر شده است.

در یک شعر دیگر بنام “پیدایش” از رابطه دود دعا و کوره های خواب و عمل سوختن تصویری از انسان خرد گریزبه دست می دهد:

تصویرهایی که عدم تحرک و حضور سکون و تسلیم رانشان می دهد. برای مثال در شعر “بی درود”:
و لخته عشق خونین مادر
در سفر پوک سنت تمکین
در سجده گاه تشرهای تو
بی واژه، بی اسطوره پوسید.

در شعر”کوچه فراموشی” گویا ترین تصویر را از سکوت و تسلیم در مقابل تهدید نشان می دهد. بدیهی است آنچه این شعرها را تأثیر گذار می کند تصویر پردازی شاعر است.
تصویرهایی که از حالات و رفتار شخصیت های واقعی به دست می دهد همواره خواننده را متوجه تصویر بزرگتر می کند. برای مثال تصویر کودتای ۲۸ مرداد و شکست نهضت ملی.
در شعر “طلسم فرهنگ” گویا ترین تصویرها ی مربوط به باورهای بدخواهانه فرهنگی به چشم می خورد. برای مثال تصویر سر زمین گندمزاران سوخته/ تصویر سفره خالی /تصویر سجاده پر سؤال خواهش ها / و تصویرسجاده بی سؤال ایمان.
و در بند دیگری در همین شعر پیامی صریح و روشن از علل شکستن بال ها و تسلسل طلسم فرهنگی می دهد:

شکسته بالی تو
از پرشی ناشیانه از آشیان نیست
که در عرش خانه دوست
بلند پروازی دیگر کند
بال های پرواز تو را
نفرین جهل و جنون قدرت در هم شکست . ص۷۸
“شعردیگری که در این جا می خواهم مطرح کنم ، شعر بسیار کوتاه ولی محکم و استواری است با نام “بی نام”.
با توجه بر این که بهروز قربانیان این شعر را به “مبارزان خوزستان ” تقدیم کرده می توان گفت که شاعر به عنوان یک ایرانی برون مرزی از راه دور با هم میهنان جنگ زده اش احساس همدردی می کند. به باور من این شعر پر تأثیر و دردمندانه است و گویای تأثیر پذیری شاعراز) ناسیونالیسم دفاعی( دفاع مقدس مردم ایران است. ازلحاظ تحلیلی می توان پرسید این “ما” چه کسانی را در بر می گیرد.
دو بند اول با ضمیراول شخص جمع )ما (شروع می شود و این جمع کل جامعه ایرانیان برون مرزی است که هنگام جنگ دور از وطن بوده و طبعاً مصون از آفات جنگ شیمییایی صدام و جورج بوش. نکته دیگر در این شعر، عامل زمان است. در سه بند اول فعل های زدن و سوختن و نبستن همه معطوف به گذشته است. اما در پنج بند دیگر متوجه می شویم که این گذشته، در واقع نگذشته است و هنوزاستمرار دارد. به بیان دیگر هم کسانی که راه غربتی نا خواسته را در پیش گرفتند و هم آنانی که در “وطن خویش” غریب شدند هر دو از گسستگی فرهنگی جان بدر نبردند. آنچه هنوز انتظارش را داریم این است که پیوستگی را جانشین گسستگی کنیم. به گفته شاعر:” ما از بلاغت احساس/ نگرانی امید / از نفرین عشق/ بی خبریم.
در این شعر در بند سوم و چهارم شاعر با ظرافت خاصی دو شهر جنگ زده خرمشهر و آبادان را به طور استعاره به تصویر در آورده تا از بی تفاوتی”ما” نسبت به سازندگی وآبادانی وطن طرح پرسش کند :
ما در مهیب مه شیمیایی صدام و جورج نفس نزدیم/ ما در”دامن مام وطن” از عشق نسوختیم/ به خرمی هیچ شهری / به آبادانی هیچ مسلکی کمر نبستیم.
در دو بند آخرکه می گوید:
برای ما هیچ دفاعی مقدس نیست
ما تا ابد از طعم “عسلویه” محرومیم

به نظر من، عبارت ” برای ما هیچ دفاعی مقدس نیست” یک پرسش استفهامی است و آخر آن نشانه علامت تعجب یا تردید باید اضافه می شد. دریافت من این است که اگر هیچ چیز را شایسته دفاع ندانیم ، برای همیشه هویت وجودی خود را انکار کرده ایم. گفتنی است که وجود تشبیه های تازه به این شعر رنگ ویژه بخشیده و زیبایی آن را برجسته کرده است.(8)

دراین جا بهروز قربانیان موفق شده که زبان و احساس را در هم آمیزد و احساس همدردی انسانی را با شاعرا نه ترین زبان باز گو کند. و بر مبنای پیش فرض خود که “ما هیچ دفاعی را مقدس نمی دانیم”، نتیجه می گیرد که “ما” تا ابد از مواهب وطن محروم خواهیم بود اگر خصلت دفاع را از دست بدهیم .
..
بی نام

تقدیم به مبارزان خوزستان
ما در مهیب مه شیمیایی صدام و جورج نفس نزدیم
ما در “دامن مام وطن” از عشق نسوختیم
به خرمی هیچ شهری
به آبادانی هیچ مسلکی کمر نبستیم

ما از بلاغت احساس
نگرانی امید
از نفرین عشق
بی خبریم.

برای ما هیچ دفاعی مقدس نیست
ما تا ابد از طعم “عسلویه” محرومیم . ص۵۳

آخرین شعریرا که در این جا می آورم عنوان “بی تو”دارد .این شعر به باور من پر احساس ترین شعر بهروز قربانیان در این مجموعه وسرشار از احساسات عمیق و اندوهباراست. (9)
لحن و واژگانی که در این سوگنامه یافت می شود پر اثر و دردمند است. طنین تلخی و تنهایی “بی توبودن” را می شنویم. به بیان دیگر، “تصویر نا پذیر را تصویر پذیر کرده است” (10). مضمون اصلی “از دست دادن” تاریخی را شاعربا توانایی کم نظیری نشان داده تا “بی تو بودن” را در دردناک ترین حالت ها به تصور درآورد. این بودن ها عبارتند از سیاه گریستن/ بی پایان زیستن/ در تردید زیستن/ در هذیان وجنون زیستن و سرانجام از هر سو پوسیدن. گفتنی است که در بند اول شاعر”بی تو” شدن را در فصل پنجم زیستن یعنی احتمالاً پنجاه سالگی اش تجربه می کند.
:
بی تو
بی تو در فصل پنجم سال زیستن/ بی تو در رگ های توت پیر/ سال ها/ سیاه گریستن
بی تو در خواهش سرخ سوزان شمعدان ها/ بی تو بی آوا/ بی پایان زیستن
بی تو در تردید/سال نو؟ / روز نو؟
بی تو/ درهذیان/درجنون زیستن/ از درون/ از هر سو پوسیدن
بی تو / من /دیگر نیستم/ بی تو/ من دیگر نیستم.

نوشته را پایان می دهم با این نظر که “معتادان امید” ظهور شاعری متفاوت را بشارت می دهد. با این امید که بهروز قربانیان با حفظ استقلال سبک شعری خویشتن در گسترش فرهنگ نقد و سرودن اشعاری پر بار و جامعه گرا هم چنان موفق بماند.

یادداشت ها:
1- بدیهی است که اشعار بدون تاریخ امکان بررسی روند تکاملی آنها را در فاصله های زمانی گوناگون نا ممکن می سازد.
2- درهمین یادداشت بهروز قربانیان می نویسد ” شاید از خیلی جهات کار مولوی از ما ساده تر بود. بر خرابه های سوخته ایران پس از حمله مغول که نتیجه بی لیاقتی حاکمان وقت بود، ایستاد و با صد و چند هزار بیت شعرش وعده و امید مذهبی جدید با خدایی مهربان تر به مردم داد” قدر مسلم بحث در باره این ادعای بزرگ موضوعی است که از حوصله این نوشتار بیرون است .
3- نا گفته نماند که به صرف تابوشکنی و به اصطلاح جسارت کردن ، شعر خوب سروده و ماندگار نمی شود استادمحمد رضا شفیعی کدکنی در مقدمه کتاب موسیقی شعر، می نویسد ” من معتقدم شعر خوب از مدرن ترین انواعش تا کهن ترین اسلوب ها ها، شعری است که وقتی مدتی از انتشارش گذشت در حافظه ی خوانندگان جدی شعر، تمام یا بخشهایی ازآن رسوب کند.
4- حاشیه نشینی دو جانبه Dual Marginality برای اطلاع بیشتر از نظریه حاشیه نشینی دوجانبه رجوع کنید به کتاب ذیل تالیف معبود انصاری
Iranian Immigrants in the U.S: A Case Study of Dual Marginality, NYC 1980

5- جمله ”من کوشش دارم فرهنگ ایرانی و فرد ایرانی را بشناسم” مرا به یاد گفته فردریش نیچه فیلسوف آلمانی میاندازد که می گوید ”ما خود برای خود نا شناخته ایم، ما هرگز پی خود نگشته ایم پس چگونه تواند بود که روزی خود را بیابیم. آنجا که پای خود ما در میان باشد،ما کجاو شناخت کجا. “
6-نام بردن شخصیت های سیاسی آن هم با اسم کوچک (مانند محمد رضا و رضا)و شخصیت های تاریخی آن هم با تعویض نام ها یشان (اسکندر لنگ و تیمور مقدونی) بدون اینکه مناسبتهای میان آنها به روشنی تصویر شده باشد ،دریافت پیام را مشکل می کند. از طرفی این عبارات در قلمرو شعار و کلی گویی در می آید و از عمق جوهر شعری تهی می شوند. علاوه بر این، در باره اسکندر مقدونی در ادبیات فارسی چندین توهم یا چهره وجود دارد که فقط یکی از آنها اسکندر ویرانگر تخت جمشید و برانداز آخرین پادشاه هخامنشی است، دیگری آن چهره است که در اسکندر نامه فردوسی از او با احترام یاد شده است.
7- برای “شعر تخریب” رجوع کنید به برسی کتاب شماره ۵۷ بهار ۱۳۸۸ صفحه ۸۲۰.
8 – بندر عسلویه یک شهر بندری و مرکز شهرستان عسلویه از توابع استان بوشهر در جنوب ایران است.عسل به زبان محلی به معنی سرعت عمل و شتاب است.. در باره نامگذاری عسلویه مولف کتاب سفرجنگی اسکندر مقدونی به ایران می کوید عسلویه )اسلویه( یک نام ایلامی است. به نظر میاید شاعر عنصر استعاره را به کار گرفته تا از واژه عسلویه ”به تعبیر عسل و شیرینی القای معنی کند
9- مفهوم ”بی تو” حدیثی است مکرر در ادبیات فارسی و در عاشقانه ها یکی از مفاهیم عمیقاً دلسوز و اندوهبار است. برای مثال مولوی در دیوان غزلیات شمس می گوید”بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم” و نیز “بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود” . سنایی غزنوی می گوید “بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم “.

10- این عبارت منسوب به دکتر داریوش شایگان است.

کتاب شعر معتادان امید را می توانید از کتاب فروشی امازان تهیه کنید.

One Reply to “Book Review of Addicts of Hope”

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.