سخنی در مورد نقد فیلم های قهرمان و برادران لیلا

در چنین آسیاب ویرانه ای که از پدرانِ پدرم به من رسیده است، جز خواب آشفته چه می توان در آن دید؟ …

نمایشنامه: مرگ یزدگرد  

بهرام بیضایی

پس از انتشار نقد دو فیلم قهرمان و برادران لیلا، از طرف دوستان و خوانندگان عزیز چند نوع برخورد مختلف به این نوشته شده است که چندی از آنها قابل تعمق بوده و به نظر می آید تأملی در منطق آنها در درک از نقد هنری مفید باشد. این برخورد ها را به پنج گروه عمده می توان تقسیم کرد.

یکم: دوستانی هستند که مصرانه با این نوشته مخالف هستند زیرا اذعان دارند که کلا سلیقه شان این گونه فیلم ها است. با این دوستان به خاطر ارجعیت بخشی آنان به سلیقۀ شخصی تا گفتگو در مورد منطق و خلاقیت هنری، بحثی نیست.

دوم: دوستانی هستند که به نظر ما اشتباها ژانر فیلم ها (به خصوص فیلم برادران لیلا) را سمبولیک می دانند. لذا با ما که آنها را داستانی واقعگرا تلقی کرده ایم، تفاوت تعبیری- تفسیری دارند. ما بحث با این دوستان را در مورد ژانرا های مختلف به آینده محول می کنیم.

 سوم: افرادی هستند که به دلیل تنفر کشنده روحی و حرفه ای شان از حکومت ایران با نوشته ما مخالفند. این گروه  که به هر قیمتی حاظرهستند دشمنِ دشمن خود را دوست بدانند، به هیچ عنوان هیچ نقدی را از دشمنِ دشمن خود جایز نمی دانند و آنرا تحمل نمی کنند. حتی اگر درست هم باشد. اینان به نقد از خود، و گفتگو و کنکاش در تفکر و تمایلات فرهنگی خویش، برای پاکسازی فرهنگ ارزشی قائل نیستند . آنان اگر خود هم افرادی منطقی باشند، اینگونه مباحث در ایجاد فرهنگی پویا را به بعد از برقراری مدینه فاضله خود محول می کنند. پس ما منتظر آنروز برای آزادی بیان و برقراری دیالوگ با آنان می مانیم.

چهارم: دوستانی هستند که محترمانه به ما یادآوری کرده اند که آقایان اصغر فرهادی و رسول روستایی، دو کارگردان این فیلم ها، کارهای بهتر از دو فیلم مورد نقد ما دارند. این گفته تلویحأ نقد ما را از دو فیلم قبول دارد ولی به خاطر درک نادرست از نقد هنری، قادر به اذعان صریح آن نیست. نقد نه افترا یا تهمت و انگ به کسی است نه موجب رسوایی و بد نامی فردی می شود. نقد در اساس اهمیت قائل شدن (به دلائل مختلف) به کار اجتماعی تولید شده است. نقد می تواند فقط از یک سکانس فیلم باشد. و یا یک پاراگراف نوشته ای. نقد میتواند از همۀ  فیلم و یا کتاب باشد. نقد می تواند در مورد یک کار باشد در مقایسه با کارهای دیگر یک متفکر، فیلم ساز، موسیقیدان، نویسنده، نقاش، مجسمه ساز و یا یک تئوریسین. نقد می تواند درمورد کل کارهای یک هنرمند یا متفکر باشد در کل تاریخِ مربوط به آن هنر یا تفکر. و غیره…

در نقد خود، ما سعی در نشان دادن و تاکید بر مشخصه هایی کرده ایم که این فیلم ها را در سیرۀ نیهیلیزم یا هیچگرا قرار می دهد تا سینمای روشنگر و متعهد ایرانِ چندین دهۀ اخیر. نقد ما با اشاره به ارج گذاری به حماقت و ساده انگاری در هر دو فیلم و عادی سازی دروغگویی، تقلب و سایر اخلاقیات منحط، این دو فیلم را متمایز از سایر فیلم های سینمای مدرن ایران می داند. که در بهترین حالت، باید آنها را سنتی، فاسد و حتی ضد مدرن دانست.

پنجم: دوستان دیگری هستند که با حسی پر تاسف و حالتی استعفا آمیز به ما یادآوری کرده اند که هنر بازتاب اجتماعی است که در آن زاده می شود. از ما پرسیده اند از جامعۀ ورشکسته ایران چه انتظاری دارید؟ این منطق که باز هم قبول تلویحی انتقاد ماست، با خود تئوری زیبشناسانه ای نیز به همراه دارد: هنری که ازجامعۀ به نظر آنان، مفتضح می آید، لزومأ می باید افتضاح باشد. به عبارتی، جامعۀ با روابط  فاسد هنر فاسد می آفریند. این گفتمان درک بسیار ساده انگارانه ای از آفرینش هنری و جوهر تفکر است. با اینکه بحث در مورد هنر و دلائل شکوفایی آن موضوع این نوشته کوتاه نیست، باید از این دوستان خواست که توضیح دهند که چگونه چندی از بزرگترین ادبیات قرن نوزدهم در جامعۀ فاسد روسیۀ تزاری به وسیلۀ تولستوی و داستایوفسکی آفریده می شود. و یا اینکه آیا کشور کلمبیا جامعۀ نمونه ای بود که در آن رمانِ “صد سال تنهایی” آفریده شد. و یا در اقلیم آلمان که تا سال 1871 حتی کشوری یکپارچه نبود، بین سال های 1750-1900 میلادی، یعنی از سال درگذشت باخ تا سال درگذشت نیچه، از آسمان ولایت فئودال و جنگ زده آلمان گل می بارید که این همه موسیقی والا، و ادبیات و فلسفۀ جهانی تولید می شود؟

بله ممکن است امروز هم در جامعۀ پیچیدۀ ایران، فیلم و هنری تولید شود که فرهنگ عقبگرا و روابط پوسیده ای را به دلائل سیاسی و قبیله ای باز تولید نماید. ولی در جامعۀ پیشرفتۀ هنر آزاد و متعهد، به خصوص سینمای مدرن ایران این استثتنأ صدق نمی کند. پس از صادق هدایت ها، جواد معروفی ها، پروین اعتصامی ونیما ها، فرخزاد ها و شاملو ها و اخوان ثالث و ابتهاج ها، پس از کیارستمی ها، بیضایی ها ومهر جویی ها و قبادی ها دیگر عذر “جامعۀ فاسد” برای هنری پست و عقب مانده عذری نا بجا و غیر قابل قبول است. پس از دادن این همه قربانی سیاسی برای تفکری والا و میهنی در خور مردمی شرافتمند، ما امروز باید ازمتفکران و هنرمندان خود مصرأ تقاضای تفکری شکوفا و آشنا به مفاهیم مدرن داشته باشیم. اگر چه وسوسۀ مدال طلایی جشنواره های هالیوود و غیره، و قدردانی از کارگردان خارجی که فرهنگ خود را مفلوک و ذلیل نشان دهند و مردم خود را سفیه و ابله و روابط  بین انسان های جامعۀ خود را وحشیانه جلوه دهند همیشه آنجاست. ولی ما معتقدیم که هنر دون و مفتضح نتیجۀ کم کاری و تنبلی فکری و یا سوء نظر هنرمند است، نه تقصیر جامعۀ مردم سخت کوش ایران.

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.